حوزه قم پس از انقلاب اجتماعی تر از نجف شد

حوزه قم پس از انقلاب اجتماعی تر از نجف شد

بیست و یکم: قم به مناسبت صدمین سال احیای حوزه علیمه قم نشستی با موضوع ˮتحولات و تطورات فقهی حوزه قمˮ با حضور حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حوزه علمیه و حجت الاسلام والمسلمین مصطفی دری، قائم مقام پژوهشگاه فقه معاصر، نویسنده و استاد حوزه علمیه در جهاد دانشگاهی استان قم اجرا شد.



حجت الاسلام و المسلمین احمد رهدار در اینکه امروز بیست و سوم شهریورماه در قم انجام شد نشست عنوان کرد: اگر حوزه قم را وارث حوزه های علمیه شیعی ماقبل آن بدانیم، در دوره نزدیک به تأسیس حوزه قم چند شاخه و جریان فقهی داریم که از حوزه های علمیه شهرهای دیگر به حوزه قم سرریز شده اند. نخستین جریان، فقهی _ حکمی است که حکمت در آن غلبه دارد، مانند ملاصدرا یا حکمای اربعه دوره قاجار مانند زنوزی و سبزواری و حکمای تهران مانند مرحوم رفیعی و نیز فرد شاخص این گرایش در دوره پس از انقلاب اسلامی یعنی مرحوم آیت الله حسن زاده آملی. این آقایان حکیمان فقیه هستند و کار آنان آشتی دادن زبانِ حکمت با فقه بود. در نبود این آشتی، شاهد تکفیرهایی از طرف فقها درباره ی حکما بودیم ولی این آشتی دادن سبب شد تا تکفیرها کمرنگ شود، این فقهای حکمی، بین زبان حکمت و فقه هم افزایی کردند که برای حوزه امروز هم در حوزه حکمت و هم فقه آوردهایی داشته است.

وی افزود: جریان دیگر، عرفانی فقهی با غلبه جریان عرفانی است و مرحوم سیدعلی شوشتری آغازگر آنست و بعد ملاهادی سبزواری، قاضی طباطبایی و در دوره ما کسانی مانند آیت الله بهاءالدینی، آیت الله بهجت و تا حدودی علامه طباطبایی آنرا دنبال کردند، البته علامه از حکمت هم بهره وافری داشت. خروجی این جریان سبب آشتی زبان فقه و عرفان شد و در غیاب این صلح، شاهد تکفیرهایی مقابل عرفان بودیم و نیز سرمایه این جریان انکارنشدنی است.



رهدار اضافه کرد: جریان سوم شامل فقیهان محض است و غلبه در این جریان با فقه است؛ مانند وحید بهبهانی و شیخ انصاری، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، ابوالحسن اصفهانی، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب که امام و رهبری به خاطر تشکیل حکومت اسلامی فضای متفاوتی را ایجاد کردند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم مؤسس و آیت الله العظمی بروجردی هم جزء این جریان فقهی هستند که بُعد فقهی در آنها پررنگ تر و نیز میراث آنان فاخر است.

وی اشاره کرد: جریان چهارم شامل فقهای متجدد است؛ یعنی فقهایی که عمق فقهی آنها کم است و روشنفکری آنها غلبه دارد. آنان تلاش می کنند که زبان فقه را با مدرنیته و تجدد آشتی دهند و هم افزایی داشته باشند؛ گرچه در این جریان التقاط زیاد است و خروجی آن هم در بعضی موارد به سمت تجدد غش کرده است ولی اگر سرمایه این جریان در میراث فقاهت ما دیده نشود، باز نقص وجود خواهد داشت. البته جریانات دیگری را هم می توان اضافه کرد.

اشخاص شاخص جریان چهارم

رهدار اظهار داشت: اگر از آستانه مشروطه شروع نماییم، مرحوم شیخ هادی نجم آبادی، فقیه مسلمی است که تحت تأثیر تجدد بود؛ ملک المتکلمین و ناظم الاسلام کرمانی هم فقهایی هستند که در فقه آنها ایراد وجود دارد و تعدادی از آنها برچسب بابیت هم دارند؛ البته نمی دانم چه مقدار بابی بودند، در دوره معاصر مرحوم شیخ مؤسس، اسدالله خرقانی، شریعت سنگلجی و مرحوم آیت الله طالقانی جزء این طیف با درجات مختلف هستند، بطورمثال مرحوم طالقانی با وجود آنکه دغدغه آشتی فقه و تجدد داشت به سمت تجدد کشیده نشد و حتی سیدحسین مدرس طباطبایی که آمریکاست جزء این جریان است؛ افراد شاخص دیگر این جریان آیت الله صانعی، آیت الله جناتی و کدیور هستند؛ البته درجه فقهی آیت الله جناتی بر تجدد او غلبه دارد یا کسی در فقاهت آیت الله صانعی تردید نکرد، ولی درباره ی مرجعیت او حرف و حدیث بود و ایشان هم در زمره فقهای متجدد شمرده می شود.

وی اشاره کرد: آیت الله مهدی حائری از افراد شاخص دیگر در این جریان و به عنوان فقیهی حکمی است و هر کدام در فضای فقهی ما نقش داشتند. البته همه اینها با وجود تفاوت هایی، اشتراکات هم داشتند؛ همچون این که درباره ی مسائل مستحدث دغدغه داشتند و آنها را بررسی و نیز موضعی را اتخاذ کردند.

رهدار بیان کرد: با تشکیل نظام اسلامی در ایران، همه فقها با تفاوت درجات، نسبتی با انقلاب برقرار کردند و هر کدام ادبیاتی را ساخته اند، در مجموع، تراث فقهی فعلی تراث فقهی سنگینی است که فعل اجتهاد ورزیدن را سنگین کرده است، البته این مسئله به مرحوم مؤسس و آیت الله بروجردی هم اختصاص ندارد و ماحصل کارهای فقهی در زمینه است. اگر کُندی‎ هایی را هم شاهدیم بدین سبب است که این تراث خیلی پر و سنگین وزن شده است.



بایسته های مکتب فقهی قم در سده اخیر به ویژه در مقایسه با حوزه نجف

حجت الاسلام و المسلمین مصطفی دری نیز در این جلسه عنوان کرد:

فقهایی چون مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه و آیت الله بروجردی با وجود اشتراکی که در دیدگاه داشتند و در یک خط فقهی قرار دارند، ولی با مرحوم امام(ره) تفاوت های جدی دارند. اگر مکتب فقهی صد سال اخیر حوزه قم را بررسی نماییم، نخستین خاصیت آن تازه تأسیس بودن است و در تأسیس دست انسان باز است تا هر طوری که می خواهد به تأسیس حوزه بپردازد برخلاف وقتی که پیشینه ای وجود داشته باشد.

وی تصریح کرد: آیت الله حائری وقتی به قم آمدند و بحث تأسیس یا احیای حوزه پیش آمد نه فقط درسی وجود نداشت و فیضیه تبدیل به خوابگاه شده بود بلکه تعداد زیادی از معتادان در مدارس علمیه حضور داشتند و ایشان ابتدا معتادها را بیرون کردند، یعنی حوزه کاملا بکر بود و طبیعتا طلاب خوبی هم وجود نداشت. مرحوم امام(ره) هم قصد ورود به قم را نداشتند و به خاطر شیخ عبدالکریم به قم آمدند. تازه تأسیس بودن برکاتی برای قم داشت و سبب شد تا حوزه مختص به خود باشد.

دری اظهار داشت: خاصیت دیگر حوزه در صد سال اخیر، نتیجه گرایی در فقه است که از مرحوم شیخ عبدالکریم و مرحوم بروجردی آغاز می شود و در فردی مانند امام به اوج می رسد. اگر بین فقهای قم و نجف مقایسه نماییم خواهیم دید که مرحوم حائری دو جلد تقریرات اصولی دارد، آیت الله بروجردی دو جلد، امام چهار جلد و مابقی مراجع هم کتب اصولی دارند ولی در زمینه نجف فقط نیمی از مباحث اصولی آقای خویی ۵ جلد شده و اگر نیمه دیگر آن هم نوشته شده بود ۱۰ جلد می شد. تقریرات آقای روحانی ۷ جلد شده است، تقریرات مرحوم آقای صدر که مرحوم آیت الله شاهرودی نوشته، هفت جلد است و تقریرات آیت الله وحید خراسانی حدود ۱۸ جلد خواهد شد و مکاسب ایشان ۱۸ سال طول کشیده است.

وی تاکید کرد: بدین سبب در زمینه نجف به اصول به عنوان ابزار استنباط بسیار مفصل پرداخته شده است ولی در زمینه قم، اینطور نیست و دانش اصول خیلی مورد توجه نیست. آیت الله بروجردی درس اصول را بسیار مختصر برگزار می کردند و آیت الله شبیری زنجانی هیچ گاه اصول درس نگفته اند جز یک مورد و فقط فقه گفته اند؛ من این مساله را نتیجه گرایی می دانم.

دری بیان کرد: دو پسرعمو در خاندان صدر داریم، امام موسی صدر و شهید محمدباقر صدر؛ آقا موسی در لبنان حزب تشکیل داد و شاگرد تربیت کرد و کارهای عام المنفعه کرد حال اگر کارهای ایشان و امام(ره) را با شهید صدر قیاس نماییم خواهیم دید که ایشان هیچ نظریه تولیدی ندارند، شهید صدر اقتصادنا را برای تبیین مکتب اقتصادی اسلام و برخی کتب دیگر را نوشتند، کتاب مشهور به حلقات را درباره ی اصول نوشتند ولی اینها باید فایده داشته باشد ولی وقتی فتاوای ایشان را ملاحظه نماییم در زمینه زنان چه کاری کرده اند؟ در همین بحث اقتصادی و بانکداری چه نتیجه عملی در پی داشت و چقدر آرای ایشان با آیت الله خویی فرق کرد. گرچه از ایشان با عنوان نابغه هم یاد می شود ولی در عمل ما کار نتیجه داری ندیده ایم. این همه تلاش و زحمت باید منتج به نتیجه شود. امام(ره) بطورمثال حق رأی زنان و موسیقی و چندین مسئله فقهی دیگر را حل کردند و قائل به فقه پویا شدند و مسیر فقهی جدیدی گشوده شد اگرچه مکتب اصولی خاصی نداشتند و نظریه خاص اصولی هم تولید نکردند.

وی افزود: مرحوم عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی و امام و شاگردان ایشان نتایج خوبی ایجاد کردند؛ بطورمثال در دوره معاصر، آیت الله مکارم شیرازی را می توان نام برد که ایشان در دانش اصول صاحب نظریه نیست ولی مسئله ذبیحه را در حج حل کردند.

آیت الله بروجردی هم بحث نتیجه گرایی را دنبال می کردند

دری ابراز کرد: آیت الله بروجردی هم نتیجه گرا بود؛ کسی که دو جلد تقریرات اصولی دارد ولی فقهش ۱۵ جلد است معلوم است که دنبال حل مسائل جامعه است، حالا تقریراتی حدود ۲۰ جلد نوشته می شود ولی نتیجه؛ هیچ و تکرار حرف های گذشته است. اگر بناست که ما به همان نتایج قبل برسیم اصول آقای خویی خیلی آسان و روان است و نیازی به حلقات و بحوث و... نیست.

وی عنوان کرد: تحول گرایی خاصیت دیگر حوزه قم است؛ البته تحول گرایی با خودشیرینی در مقابل مردم و روشنفکران یکی نیست؛ این کار بدی است که ما زور بزنیم تا از ادله آن چیزی به دست آوریم که مردم و روشنفکران می پسندند ولی کسانی که در فقاهت آنها تردیدی نیست ولو مرجعیت شان مورد مناقشه بوده با ادله و موازین در قم بروز و ظهور یافتند مانند مرحوم آیت الله صانعی، آیت الله جناتی، یا در حقوق بانوان، آقای مهریزی، آقای ایازی و.... جالب این که برخی افراد تا آن زمان که در نجف بودند فتاوای متفاوتی نداشتند ولی وقتی به قم آمدند تحول در آرائشان پیش آمد بطورمثال آقای سید کمال حیدری از شاگردن شهید صدر تا در نجف بود تحولی در مواضع شان نبود ولی وقتی به ایران آمد تحول در او پدید آمد؛ البته نمی گویم در نجف هیچ کسی نیست که فتوای نوپدید بدهد ولی این خاصیت حوزه نجف نیست.

اجتماعی بودن حوزه قم از دیگر خاصیت های آن است

دری اشاره کرد: اجتماعی بودن حوزه قم هم از دیگر خاصیت های آنست، بطورمثال آیت الله خویی حتی نقاشی جاندار را هم حرام می دانند برای اینکه کاری به لوازم اجتماعی و قابل اجرا بودن این فتوا ندارند ولی تفاوت هایی در آرای امام خمینی وقتی هنوز وارد عرصه مبارزه و انقلاب هم نشده بود، می بینیم که نشانگر توجه به بعد اجتماعی و توجه به قابلیت اجرای یک حکم است. حالا مطالب جدیدی مانند فقه هسته ای، فقه پزشکی، حجاب و... داریم که در نجف سابقه ندارد، حتی عناوین دروسی که فرزندان فقها در قم به آن می پردازند با عناوین دروسی که فرزندان فقها در نجف مشغول تدریس آن هستند تفاوت زیادی با هم دارد.

وی تصریح کرد: چند تن از شاگردان آیت الله سیستانی در زمینه مشهد، فقه پرشکی درس می دهند و چند شاگرد ایشان در نجف، حج و مکاسب می گویند و همه هم شاگرد ایشان هستند. یعنی شاگردان ایشان در ایران پیوست اجتماعی فتاوا را مورد توجه دارند که در نجف اینطور نیست.

حجت الاسلام و المسلمین احمد رهدار درباب دیدگاه حجت الاسلام و المسلمین مصطفی دری در مورد حوزه قم و نجف، عنوان کرد:

رهدار افزود: نکاتی که گفتند از نتایج فقه پس از انقلاب و تشکیل نظام اسلامی است برای اینکه فقه قم پیش از انقلاب، اجتماعی نبود، حتی مصادیق بارز تحول گرایی هم پس از انقلاب در فقه حوزه رخ داد. در مورد نتیجه گرایی فقهی حوزه قم موافق هستم و معتقدم به مبنای روشی مرحوم آیت الله حائری و آیت الله بروجردی برمی گردد. آیت الله حائری بیشتر مشی سامرایی داشت و آیت الله بروجردی هم بیشتر اصفهانی است و فقط چند سالی در نجف بودند و مشی خاص خودرا داشتند. هر دوی این بزرگواران بحث فقهی و اصولی خودرا موجز و روان ارائه کرده اند. البته این مسئله متأثر از تازه تاسیس بودن حوزه قم هم هست، کما این که فلسفه اسلامی در خاستگاه تاریخی خود از مشرب یونانی بهره برد ولی از جایی به بعد بصورت مستقل در قالب فلسفه اسلامی ارائه شد.

وی بیان کرد: مصداقا من برخلاف نظر شما معتقدم که شهید صدر واقعا یک نابغه به تمام معناست حتی نظام واژگان جدیدی را که وضع کرد نشانه نبوغ اوست و این واژه ها را تفننا عوض نکرده و این تغییرات استعداد و راه جدیدی را فراروی او گشوده است. دو چیز را در مورد شهید صدر فراموش نکنیم؛ اول این سنتی درست یا غلط در زمینه هست و شاگردان در زمان حیات استادشان بروز و ظهور چندانی ندارند و شهید صدر هم به عنوان شاگرد آیت الله خویی زودتر از ایشان شهید شد و تا در قید حیات بود به احترام استاد و از جنبه اخلاقی، آرای فقهی خودرا بروز نداد.

رهدار تصریح کرد: امام هم تا زمان حیات مرحوم بروجردی جلوه امامیت خودرا بروز نداد. صدر در ۴۶ سالگی شهید شد که واقعا در سنت حوزه، جوان شمرده می شود ولی مباحث و روش و سخنان وی روی کف دروس سنگین حوزه نجف آمده و کارهای سنت شکنانه ای هم کرده است یعنی حزب درست کرده و امروز بسیاری از جریانات سیاسی عراق ناشی از حزب الدعوه هستند. یا نظریه اصلاحی وی در باب مرجعیت شیعی از کارهای سخت و پوست برافکن است برای اینکه وقتی پروژه اصلاح مرجعیت مطرح شود یعنی به قلب حوزه زده است و این جسارت نیاز دارد.

وی اضافه کرد: البته قبول دارم در مجموع ساختار حوزه نجف در مقایسه با قم، پویا، تحول خواه و اجتماعی نیست گرچه شهید صدر استثنا است. حوزه قم ناگزیر به خاطر نظام اسلامی، نتیجه گرا شده است و الان از چالش های جدی حوزتین در خیز برداشتن قم و ترمز کردن نجف است. بنا بر این جریانی که پدیده نظام اسلامی را دیده است و بود و نبود آنرا یکی نمی داند نسبت به نظام برنامه ریزی و آموزش و دروس حوزه نقد دارد و این که چرا سطح در ۴ تا ۵ سال تعریف نمی گردد تا طلبه به سرعت آنرا سپری کند و چرا وقت ما صرف برخی دروسی می شود که ثمر چندانی ندارد.

رهدار در آخر اظهار داشت: فضای جدید به نظر من ظرفیت حکومت است، در این شرایط استنطاق از دین حداکثری می شود و البته این به ایران هم اختصاص ندارد و در پاکستان هم چون عنوان حکومتشان اسلامی است تفاوت زیادی بطورمثال با هند دارد که یک تکه واحد بوده که از هم جدا شده اند. کسانی مانند ضیاء الحق، اسلامی سازی را بیان کرد و استنطاق از حکومت زیاد شده و ظرفیت های حکومت هم برای پاسخ به پرسش ها فعال شده پس نظریه پردازانی در پاکستان در علوم دینی داریم که آرائشان در اروپا و آمریکا تدریس شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یعنی حتی اگر وزیر گردشگری و پزشکی و... ما بخواهد فقه را نادیده بگیرد هم نمی تواند و همه اینها ناشی از تأسیس حکومت است.





منبع:

1401/06/23
10:42:55
0.0 / 5
523
تگهای حوزه قم پس از انقلاب اجتماعی تر از نجف شد: آموزش , پژوهش , تولید , حقوق
این مطلب بیست و یکم را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۱
بیست و یکم